" تصرف"
سرباز جوان سوئیچ بولدوزر را چرخاند، گَرگَر وحشیانه اش آرام گرفت. به فرمانده اش گزارش داد" طبق دستور ۱۹۰ درخت محدوده را از ریشه در آوردیم."
پیرزن استکان چای را به چشمهای بی تابِ خیره به باغ پیرمرد تعارف کرد. کنار پنجره دویست هسته ی زیتون درون آب خیساند.
✍حمیده عاشورنیا