محکم روگرفته بود که یک وقت آشنایی در راهروی دادگاه او را نشناسد. زل زده بود به چروکهای دست چپش که بیرون از چادر بود. برای خطخطش خاطرهای داشت از بزرگ کردن شش بچه و تحمل سختیهای ۵۳سال زندگی مشترک.
حاج اقا گفته بود از اول هم او را نمیخواسته حالا که بچهها سروسامان گرفتهاند آمده بود چندرغاز مهریهاش را بدهد و طلاق .