جفت شیش


جفت شیش
نویسنده : مریم صفدری
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

-جفت شیش، یالا مُهرَتو حرکت بده.
دستان لرزانش به سختی سمت مهره رفت. سعی کرد با نگاه پیش‌بینی کند که ۱۲ خانه‌ی بعد روی چه چیزی فرود می‌آید. چیزی دستگیرش نشد. لاجرم خودش را به اقبال نداشته‌اش سپرد و دست به مهره شد. دوازدهمین خانه را که شمرد سوزش نیش افعیِ روی صفحه را در قلبش احساس کرد.
- بذار اون لاکردارو که باختی! بَدَم باختی. گفتم مرد چیزی نموند برات پاشو برو! خواستی رو کم کنی ناموستو گذاشتی وسط. اونم باختی!
حالا نه فقط دستانش که تمام بدنش آشکارا می‌لرزید. ضربان قلبش را روی شاهرگش به وضوح حس می‌کرد. این دفعه نه! دخترش را نه!
صدایی از گوشه‌ی اتاق بلند شد.
- جایزه‌اش لامروت! جفت شیش جایزه نداره!! بنداز دوباره اون مهره‌ها رو داداش

نظرات

ارسال
تازه ها
زهره باغستانی

عیدی

زهره باغستانی

شماره۸۳۹

زهره باغستانی

سرخ

سیده هانیه هاشمی

انتظار

شهناز گرجی زاده

پاسدار

لیلا طاهری نژاد

زنجیر نادانی

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

آستین های خالی

ایمان نصیری

مصنوعی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی