تمام ثروتش حالا در مشتش جا شده بود. صدای گریهی کودکان گرسنه، شعب را برداشته بود. آخرین دانهی مروارید را کف دست محمد گذاشت. روگرداند که شرمندگیاش را نبیند.
نظرات