لِیَطمَئِنَّ قَلبی


لِیَطمَئِنَّ قَلبی
نویسنده : مریم صفدری
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

درد تازه شروع شده بود:
- خودم از پس آن برمی‌آیم.
درد مرتب و شدید شده بود:
- شاید ام‌هشام بیاید. در حقش کم‌ خوبی نکرده‌ام!
از شدت درد نفسش به شماره افتاده بود. نگاهش را از در برداشته بود و به آسمان خیره مانده بود.
بانوان بهشتی فاطمه را که در آغوشش گذاشتند قلبش مطمین شده بود مثل ابراهیم

نظرات

ارسال
تازه ها
زهره باغستانی

عیدی

زهره باغستانی

شماره۸۳۹

زهره باغستانی

سرخ

سیده هانیه هاشمی

انتظار

شهناز گرجی زاده

پاسدار

لیلا طاهری نژاد

زنجیر نادانی

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

آستین های خالی

ایمان نصیری

مصنوعی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی