لبخند شیرین
عجله داشتم و پیرزن معطل میکرد.
-می خوای کمکتون کنم.
ماسک زده و با شیشه الکل چرخید.
-ببخشید مادر معطل شدی. داشتم دستگاه رو ضدعفونی میکردم.
دستپاچه شدم.
-سلام خانم فلاح ... روح شهیدتون شاد!
پول را که از دستگاه گرفتم، حسن از قاب نام کوچه لبخند می زد.