لبخند شیرین


لبخند شیرین
نویسنده : رحیم میرعظیم
امتیاز اعضاء : 17
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

لبخند شیرین
عجله داشتم و پیرزن معطل می‌کرد.
-می خوای کمکتون کنم.
ماسک زده و با شیشه الکل چرخید.
-ببخشید مادر معطل شدی. داشتم دستگاه رو ضدعفونی می‌کردم.
دستپاچه شدم.
-سلام خانم فلاح ... روح شهیدتون شاد!
پول را که از دستگاه گرفتم، حسن از قاب نام کوچه لبخند می زد.

نظرات

ارسال
تازه ها
زهره باغستانی

عیدی

زهره باغستانی

شماره۸۳۹

زهره باغستانی

سرخ

سیده هانیه هاشمی

انتظار

شهناز گرجی زاده

پاسدار

لیلا طاهری نژاد

زنجیر نادانی

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

آستین های خالی

ایمان نصیری

مصنوعی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی