مادر صدایش زد: جانخانم! بیا، مهمان داریم. دخترک آخرین سنگ را روی هفت سنگ گذاشت و وارد خانه شد. زهرا خانم در حالی که زیر چشمی دخترک را نگاه میکرد پارچه سفیدی را از درون ساک زیتونیرنگ بیرون آورد.
نظرات