محله ما
نویسنده : فرهاد جلیلیان
امتیاز اعضاء : 4
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.
کودک ها نگاه می کنند
پیر مرد توپ را پاره می کند .
: سلام. این پیرمرد بابای منه. چون خونهش سر نبشه و سر و صدای بچهها دائم تو خونهشونه اعصابشون ضعیف شده..شاید این پیرمرد در درون من هم باشه..
فرهاد جلیلیان. : سلام این پیر مرد میتونه هر شخص مستبدی باشه که اجازه بازی کردن یا همون لذت بردن از زندگی رو از دیگران بگیره .
فرهاد جلیلیان. : سلام این پیر مرد میتونه هرآدم مستبدی باشه که جلوی دیگران رو از بازی کردن و لذت بردن از زندگی میگیره . البته بچه ها با وجودی که چند نفر هستند به جای مانع شدن از انجام اون کار . فقط نظاره گر پاره شدن توپشونن
ارسال