دود


دود
نویسنده : الهه ایزدی
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

تا بیرون می‌آیم، دست می‌اندازد دور گلویم. نفس‌ هایم به ش م ا ر ه م ی‌ ا ف ت ن د.

نقد داستان : به نظر باید با توجه به عنوان داستان این راوی را همان دود بگیریم که با بیرون آمدن از دودکش ، رفته رفته در هوا محو شده است. هر چه به انتهای داستان نزدیک تر می شویم این محو شدن شکل بصری هم پیدا کرده و در قالب تقطیع حروف نشان داده شده. اما برای تداعی بصری بهتر بود به حای یکی دو حرف آخر از نقطه استفاده می کردید. این نقطه کوچک تر شدن حروف را هم تداعی می کردند تا این که دیگر نباشند. شما فاصله بین حروف را بیشتر کرده‌اید اما دود کماکان باقی است.
از نکات قابل تامل متن یکی شخصیتی است که دست دور گردن دود انداخته. مشخص نیست که منظور چه عاملی است. آیا هواست؟ یا چیز دیگری؟ هر کس می تواند استنباطی داشته باشد و این داستان شما را خراب خواهد کرد.
نکته زیبای متن که تضادی جالب دارد به نفس افتادن دود است که خودش در عین حال عامل به نفس افتادن به حساب می آید.

نظرات

: سلام داستان کوتاه خوبی هست در اولین بار خواندن ممکن است خواننده گیج شود که چه کسی وچرا واین که ایا شخصیت اول که هنگام بیرون امدن دچار همچین برخوردی میشه ایا انسان هست؟ ودر خواندن دوباره با در نظر گرفتن عنوان داستان که دود هست به راحتی میتوان به اصل داستان پی برد که بله داستان از زبان شخصی هست که حالا یا دچار اسم وتنگی نفس هست یا اگر این داستان مربوط به جنگ باشد ما با یک شخصیت شیمیایی ازجنگ طرف هستیم که سختی زندگی خود و کسانی مشابه خود را در الودگی هوای شهر ها بیان میکند، این داستان درنقطه اوج اغاز وبه پایان رسیده وکنش وواکنش داستان را یکجا دارد شمارشی شدن نفس ها یاهمان سرفه های بی امان را نویسنده با تقطیع حروف به خوبی بیان کرده است وپایان خوبی داد(نقد مریم شیرچیان)

ارسال
تازه ها
زهره باغستانی

عیدی

زهره باغستانی

شماره۸۳۹

زهره باغستانی

سرخ

سیده هانیه هاشمی

انتظار

شهناز گرجی زاده

پاسدار

لیلا طاهری نژاد

زنجیر نادانی

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

آستین های خالی

ایمان نصیری

مصنوعی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی