نقد داستان : تصویر داستان را از ذهن خود خارج کنید و بر روی کاغذ بیاورید. خواننده عادی نمی تواند رابطه ها را بچیند و فرمول این داستان را حل کند. تسبیح متعلق به سیمین بوده و سارا برداشته و تند چرخانده و به احتمال زیاد تسبیح پاره شده و سارا خم شده تا جمع شان کند و سیمین متوجه شده و به خاطر پاره شدن تسبیح گریه کرده.
یکی از اصلی ترین کلمات در این متن "خم شدن" است. نشانه پارهگی تسبیح خیلی قوی نیست. این خم شدن ضرورتا بر پاره شدن تسبیح دلالت ندارد. آیا هر کسی موقع چرخاندن تسبیح خم شد یعنی تسبیح پاره شده؟
شکستن صدای سکوت هم دلیل مکملی نیست. می تواند پایه میز و مبل صدا کرده باشد و سارا خم شده تا ببیند چرا پایه مبل یا میز صدا کرده.
برای بهتر شدن داستان باید نشانه بهتری بگذارید. نشانه ای که حتی شکلی از طنز هم پیدا کند. مانند نگاه کرده سارا به سیمین با ترس و لبخند و تضاد میان گریه و خنده در عین حالی که یک نخ فقط دارد دور انگشت سارا می چرخد. یا متعجب شدن سیمین از دانه های تسبیح خودش در زیر پایش.
کلمه "سریع" هم خیلی داستانی نیست. البته به خاطر همآوایی با بقیه "س" های داستان خوب است اما نیازی هم نیست به این همآوایی.