نقد داستان : تلاش کرده اید از شوک پایانی استفاده کنید اما در همان جمله مربوط به صندلی ها تقریبا همه چیز لو می رود. شوک پایانی باید تا لحظه آخر مقدمه چینی کند و خواننده را متوجه خود نکند. اما قضیه صندلی ها تا حدود زیادی مخاطب را از ضربه دور می کند چون کسی برای دیدن شلیک گلوله و بریدن سر با چاقو روی صندلی راحت نمی نشیند. معمولا با کلمه صندلی ذهن به سمت نمایش می رود حال سینمایی یا تعزیه. در هر حال از شدت ضربه خیلی کاسته می شود.
ضرورتی هم به هر دوی گلوله و چاقو نیست و به نظر برای خواننده ایرانی همان بریدن سر کافی باشد. این گلوله و چاقو نوعی اطاله می سازند و تکرار یکدیگر هستند.
خیلی خوب است که به جای تماشا کردن از نگاه کردن استفاده کرده اید. تماشا کردن باز هم مکان را لو می دهد.
به جای "یکنفر در صندلی..." می شود نوشت "کسی که جلوی من بود..." یا "مردی که جلوی من بود..."