بدون عنوان 1


بدون عنوان  1
نویسنده : فرهاد جلیلیان
امتیاز اعضاء : 3
امتیاز منتقدین : 2
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

در تاریکی نشسته بودیم و نگاه می کردیم :
گلوله ها بر تن ها می نشستند و چاقوها گلوهارا پاره می کردند

ناگهان یکنفر در صندلی های ردیف پشت به کنار دستیش گفت :
نترس عزیزم اینها همه حقه هایی سینمایی ست .

نقد داستان : تلاش کرده اید از شوک پایانی استفاده کنید اما در همان جمله مربوط به صندلی ها تقریبا همه چیز لو می رود. شوک پایانی باید تا لحظه آخر مقدمه چینی کند و خواننده را متوجه خود نکند. اما قضیه صندلی ها تا حدود زیادی مخاطب را از ضربه دور می کند چون کسی برای دیدن شلیک گلوله و بریدن سر با چاقو روی صندلی راحت نمی نشیند. معمولا با کلمه صندلی ذهن به سمت نمایش می رود حال سینمایی یا تعزیه. در هر حال از شدت ضربه خیلی کاسته می شود.
ضرورتی هم به هر دوی گلوله و چاقو نیست و به نظر برای خواننده ایرانی همان بریدن سر کافی باشد. این گلوله و چاقو نوعی اطاله می سازند و تکرار یکدیگر هستند.
خیلی خوب است که به جای تماشا کردن از نگاه کردن استفاده کرده اید. تماشا کردن باز هم مکان را لو می دهد.
به جای "یکنفر در صندلی..." می شود نوشت "کسی که جلوی من بود..." یا "مردی که جلوی من بود..."

نظرات

ارسال
تازه ها
زهره باغستانی

عیدی

زهره باغستانی

شماره۸۳۹

زهره باغستانی

سرخ

سیده هانیه هاشمی

انتظار

شهناز گرجی زاده

پاسدار

لیلا طاهری نژاد

زنجیر نادانی

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

آستین های خالی

ایمان نصیری

مصنوعی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی