علم بهتر است یا ثروت؟
نویسنده : امیرحسین اسرافیلی
امتیاز اعضاء : 14
امتیاز منتقدین : 2
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.
علم بهتر است یا ثروت؟
آقای معلّم موضوع انشا فوق را روی تخته سیاه نوشت، گچ های کتش را تکاند و به شیشه ی ترک خورده عینکش فوتی کرد و بر چشمانش گذاشت. از پشت پنجره کلاس، نگاهش به آسمان خراش یکی از شاگردان سابقش که به خاطر تنبلی از مدرسه اخراج شده بود افتاد، پشیمان شد و گفت: نمی خواهد بنویسید"چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است."
نقد داستان : در همان ابتدا کلمه "فوق" اضافی است. در داستان کوچک تا می توانید کلمات اضافه را حذف کنید. خواننده به طور خودکار متوجه می شود کدام موضوع منظور است. با حذف این کلمه حتی می توانید موضوع انشاء را اگر در اول داستان تکرار کرده اید نیز حذف کنید چرا که وقتی عنوان داستان همان موضوع را بازگو کرده دیگر نیازی نیست در ابتدای داستان هم بیاید.
بدنه خیلی خوبی برای داستان آماده کرده اید. تا پشت پنجره کلاس بسیار عالی جلو رفته اید از آن به بعد به خاطر نیاز داستان تان مجبور شده اید آسمانخراش را متعلق به یکی از شاگردان تنبل معلم بکنید. این کار کمی متن را مصنوعی می کند و شعاری. انتهای داستان که باز حرکت معلم شعاری است، البته جمله آخر او. برای جلوگیری از این کار به جای اشاره مستقیم و شعاری به تنبل بودن شاگرد می شود به نحوه حضور او در کلاس اشاره کنید. " چشمش افتاد به برج بلندی که متعلیق به عیسی کاویانی بود. همیشه همان ته کلاس می نشست و نشخوار می کرد و سرش را پایین می گرفت تا او متوجه نشود". همین صحنه تصویری تنبل بودن شاگرد را می رساند تا این که مستقیم بخواهید بگویید.
جمله آخر را هم یا حذف کنید و یا چیز دیگری جایگزین کنید. مثلا بنویسید: "هر کس چیزی برای خوردن آورده می تونه بیاره بیرون بخوره".
یک کنش غیرمتعارف از سوی معلم داستان را خیلی زیبا می کند.
ارسال