گیسو


گیسو
نویسنده : الهه ایزدی
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

این‌بار می‌خواهم یک داستان غیرعاشقانه بنویسم.
... برق تیغه چاقو را که دید، ترسید. عقب رفت. پایش به پایه میز گرفت و زمین خورد. شالش افتاد و هزار رشته طلا توی هوا پرواز کردند و روی کمرش فرود آمدند. فوری زیر شال پنهانشان کرد. اسمش را می‌گذارم گیسو ...
اه، باید این یکی را هم پاره کنم. باز عاشقانه شد!

نقد داستان : توصیف یک موقعیت هرگز داستان نیست. یک مشکل کلی در مورد برخی داستان های کوچک این است که به توصیف کلی یک موقعیت می پردازند. در این جا گره ای دیده نمی شود. عاشقانه شدن داستان گره نیست به خصوص که راوی گره را نیز خودش راحت باز می کند و متن را پاره می نماید.
متن چیز خاصی حتی برای نقد کردن ندارد. بیشتر نقد باید بر این متمرکز باشد که اصلا داستنای شکل نگرفته تا به نقد برسد. هر مشکلی نمی تواند گره فرض شود و داستانی که به گره نرسد صرفا می شود گزارش. نه هیجان پیدا می کند و نه به همزادپنداری می رسد. مخاطب هم فقط ناظر خنثی می شود.

نظرات

ارسال
تازه ها
زهره باغستانی

عیدی

زهره باغستانی

شماره۸۳۹

زهره باغستانی

سرخ

سیده هانیه هاشمی

انتظار

شهناز گرجی زاده

پاسدار

لیلا طاهری نژاد

زنجیر نادانی

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

آستین های خالی

ایمان نصیری

مصنوعی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی