نقد داستان : در اینجا ما حسی داریم که دلتنگی است و متن بر همین حس متمرکز شده. دلیل شکلگیری این حس هم مشخص شده و به عبارتی داستان دارد ریشه های کنش یا واکنش را نشان می دهد. نبود کسی باعث شکل گیری دلتنگی در فرد دیگری شده و داستان بر این حس دلتنگی محوریت یافته تا بر فرد و افراد. چرا که اگر بر فرد بود باید مشخص می شد که این فرد زن است یا مرد. ما هیچ نشانه ای دال بر مرد یا زن بودن فرد نداریم و علت این بوده که حس مهمتر از فرد است. پس اگر تصمیم داشته اید بر فرد تاکید کنید به این نکته توجه داشته باشبد.
علت نبود فرد دیگر مشخص نشده و ما فقط از قاب عکس او می شنویم. آیا شهید شده؟ ایا مرده؟ آیا فقط رفته است؟ نداشتن جواب با توجه به این که تمرکز بر احساس است مساله ای نیست. اگر قرار بود تمرکز بر شخصیت باشد باید دلیل این نبودن هم مشخص می شد.
جمله "همه چیز آماده است" اضافی است. آن را حذف کنید. خود خواننده به آن می رسد.
همچنین بهتر بود حرکت از بیرون به درون می آمد بدین معنا و ترتیب که از مه شروع می کردید و بعد باران و بعد پنجره و بعد وارد خانه می شدید. شما از پنجره به بیرون رفته اید و به مه رسیده اید و سپس بازگشته اید و به سراغ راوی رفته اید.
عبارت "تا دسته" برای دلتنگی حکایت از تیزی و برندگی و درد و عذاب آن دارد و آن را به چاقویی تشبیه کرده. این تشبیه به شاعرانگی نرسیده و قابل قبول است.
در کل متن خوبی است و فقط آن ترتیب حرکت اصلاح شود و حذفیات لازم صورت بگیرند.