بدشانسی


بدشانسی
نویسنده : الهه ایزدی
امتیاز اعضاء : 4
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

شتابان از پله‌ها پایین رفت؛ وارد خیابان شد و دوچرخه‌ای او را زیر گرفت. زمین که قرمز شد، بغض کردم. پرتقال، خونی بود.

نقد داستان : شتابان کلمه لازمی برای این متن است اما ذکر پایین رفتن از پله ها چه نقش خاصی در داستان دارد. می شد نوشت "شتابان وارد خیابان شد" و این گونه یک جمله را حذف کرد و متن را موجزتر نمود.
دوچرخه معمولا کسی را زیر نمی گیرد بلکه برخورد می کند چون دوچرخه آن قدر بزرگ نیست که کسی را زیر بگیرد. مگر این که منظور شما از کسی که زیر دوچرخه رفته همان پرتقال باشد که با توجه به فعل "پایین رفتن از پله ها" نمی شود شخصیت را پرتقال گرفت.
دوچرخه با کسی برخورد نموده و فرد به شدن آسیب دیده است. بین کلمات پرتقال و خوبی یک کاما گذاشته اید که خون را از پرتقال جدا کنید پس خون متعلق به پرتقال نبوده یعنی پرتقال خونی در این متن نداشته ایم بلکه خون متعلق به انسان است.
دوچرخه را بکنید موتور. باز این بهتر است و معمول تر.
همان طور که گفتم با توجه به نوع انجام افعال در ابتدای داستان نمی شود شخصیت مصدوم را پرتقال دانست. اگر تصمیم داشته اید این را در قالب یک ایهام ارائه نمایید باید گفت ایراد دارد. گول زدن مخاطب در این نوع موارد باید طبیعی باشد و نه با دخالت نویسنده. در اینجا نویسنده از فعل "پایین رفتن" استفاده نموده و لذا نمی شود آن را به پرتقالی که قل می خورد و از پله ها پایین می افتد نسبت داد.

نظرات

ارسال
تازه ها
زهره باغستانی

عیدی

زهره باغستانی

شماره۸۳۹

زهره باغستانی

سرخ

سیده هانیه هاشمی

انتظار

شهناز گرجی زاده

پاسدار

لیلا طاهری نژاد

زنجیر نادانی

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

آستین های خالی

ایمان نصیری

مصنوعی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی