بخشش
نویسنده : سید حسین یادگارنژاد
امتیاز اعضاء : 6
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.
چشمان خیره اش را که دیدم، غذاها را به اصرار دستش دادم.
نان سنگک گرفتم و به سمت خانه راه افتادم.
زن همسایه با غذای نذری جلوی در منتظر بود.
نقد داستان : نوعی پاداش عمل را در این داستان شاهدیم. داستان شما محتوا محور جلو رفته و خوب هم درآمده. به نظر اطاله هم ندارد. شاید برخی بگویند جملات وسط اضافی هستند اما شما خواسته اید بگویید که برای غذا به نان اکتفا کرده اید پس توجیهی برای جملات وسط هم هست.
راوی یک عمل خیر انجام داده در ابتدا و در جمله پایانی جزای کار خوبش نشان داده شده. از امتیازات نوشته شما یکی نشان دادن به جای گفتن است. در عوض این که بگویید هر عمل خیری پاداش خوبی دارد شما با دو کنش این را در قالب داستان نشان داده اید.
نوشته تمام عناصر لازم برای داستان بودن را دارد و خیلی هم خوب و مطابق قواعد کوچک نویسی درآمده است. ممنون از شما.
ارسال