رایانه جان


رایانه جان
نویسنده : سیما رزمجو
امتیاز اعضاء : 5
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

دوید سمت پَدر. بابااااامیای فوتبال بازی.... قبل از اینکه حرفش تمام شودگفت:پسرم اصلا حوصله ندارم.برو با مامانت بازی کن.صدا از آشپزخانه بلند شد:مگه نمی بینی دَستم بَنده؟!!!دوباره شروع شد.... گوشهایش را گرفت به اتاقش پناه برد، به رفیق شَفیقش...

نقد داستان : کمی زیادی شعاری شده و شاید کلیشه ای. البته شعاری شدن با گفتن جمله خاصی نیست بلکه با تکرار همان واکنش های تکراری است. نکته خاص و متفاوتی نسبت به دانسته ها و تجارب قبلی مخاطب ندارد. داستان باید از کلیشه ها فاصله بگیرد تا به چشم بیاید اما این متن هیچ تفاوت خاصی با نمونه های قبلی ندارد. پاس دادن بچه به یکدیگر از سوی پدر و مادر و در نهایت گریختن کودک به تنهایی خودش و یا پناه بردن به رایانه و فضای مجازی برای بازی. تمام این ها بارها نوشته شده و خوانده شده اند.

نظرات

ارسال
تازه ها
زهره باغستانی

عیدی

زهره باغستانی

شماره۸۳۹

زهره باغستانی

سرخ

سیده هانیه هاشمی

انتظار

شهناز گرجی زاده

پاسدار

لیلا طاهری نژاد

زنجیر نادانی

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

آستین های خالی

ایمان نصیری

مصنوعی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی