بازی
نویسنده : الهه ایزدی
امتیاز اعضاء : 13
امتیاز منتقدین : 10
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.
برادرم که جلو آمد، چاقو را در شکمش فرو کردم ... فرش که قرمز شد، مامان داد زد: "دیگه سُس بی سس."
نقد داستان : دو تصویر از این متن می توان متصور بود. یکی این که با جلو آمدن برادر چاقو را در بدنه سس فرو کرده و دوم این که با جلو آمدن برادر به شکل بازی چاقویی اسباب بازی را در شکم او فرو کرده و به جای خون از سس استفاده کرده اند. قرمز شدن فرش در هر دو حالت حکایت از ریختن سس روی فرش دارد.
گره گشایی در انتهای نوشته جکم ضربه ای برای داستان را دارد و نشان می دهد قصیه قرمز شدن فرش و احتمالا بدن برادر چیست.
عنوان بازی داستان را لو نمی دهد چرا که بسیاری از اتفاقات جدی و حوادثی از این دست در همین بازی ها روی می دهند.
استفاده از دیالوگ خیلی کار خوبی است و متن را به داستان نزدیک تر کرده چرا که توصیف صرف نداریم.
: سلام داستان شروع خوبی دارد دقیقا در نقطه اوج داستان شروع شده وبه اوج رسیده برادرم امد چاقو را درشکمش فرو کردم گره و گره گشایی با هم انجام شد وبا چند نقطه و با قرمزشدن فرش همچنان خواننده در اوج داستان قرار دارد که ضربه پایانی داستان خواننده را از فضایی به فضای دیگر منتقل میکند مادر فریاد میزند سس بی سس
غافلگیری خوبی دارد و زیباست(نقد از مریم شیرچیان)
ارسال