انتظار
نویسنده : الهه ایزدی
امتیاز اعضاء : 12
امتیاز منتقدین : 9
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.
ماهها در حیاط دانشگاه زیر نظر داشتمش. این اواخر چشمک میزد. بالاخره زمانش رسید. آرام جلو رفتم؛ لبهایم را به او نزدیک کردم و گازش گرفتم. هلوی شیرینی بود.
نقد داستان : جمله اول برای جذب مخاطب به داستان خوب است اما جمله دوم و قضیه چشمک زدن تا حدودی داستان را لو می دهد و این که احتمالا آنکه چشمک زده یک ویژگی خاصی در کنش خود دارد و شاید انسان نباشد. بازی جلو رفتن و لب ها را نزدیک کردن و گاز گرفتن برای گول زدن مخاطب بازی بدی نیست. و البته باز هم ضربه و جواب در انتهایی ترین بخش داستان قرار دارد. باید از تکرار و کلیشه ای بودن این شیوه داستان نویسی فاصله بگیرید. کلمه ماهها به نظر بیشتر از یک فصل را مدنظر دارد و چنین زمانی برای یک میوه باید دید درست است یا خیر.
اشاره به دانشجو بودن موقعیت و شخصیت را باورپذیرتر کرده است، به خصوص به ترفند گول زدن مخاطب و واداشتن او به تصور یک رابطه احساسی کمک خوبی کرده است. معمولا دانشجویان زیاد این چنین درگیر مسائل عاطفی می شوند. مکان انتخاب شده با گول خوردن مخاطب کمک می کند گرچه شاید قضیه حتی واقعی باشد و در محیط دانشگاه روی داده باشد.
: سلام شروع داستان حالت توصیفی هست و کاملا کلیشه ای ماهها در حیاط دانشگاه زیر نظر داشتمش خواننده را به حال و هوای عشق های دهه های قبل میبرد که جوانان در بند قواعد واخلاقیات خاص تری بودند و خواننده انتظار شنیدن داستانی سراسر عاشقانه را دارد اما با ضربه ای که در پایان داستان وارد میشود خواننده غافلگیر میشودگازش گرفتم هلوی شیرینی بود
متن در عین محاوره بودن سعی کرده حالت رسمی ومعیار بودن را حفظ کند واین یک امتیاز هست(نقد از مریم شیرچیان)
ارسال