نقد داستان : این نوشته هم نقدی است بر جریان خونبس که متاسفانه به صورت یک سنت غلط در برخی طوایف باقی مانده است. داستان واکنش احساسی یک زن است که قربانی این باور و سنت غلط شده است. راوی که به نظر زن و عروس خون بس بوده از همسر خود چهارده سال بزرگ تر است. این اولین نکته ای است که نویسنده سعی دارد تا با اشاره بدان به غلط بودن این رسم بپردازد. در نتیجه چنین رسمی ازدواج هایی غلط روی می دهد که عروس و دامادها در آ« هیچ تناسبی با هم ندارند و یکی از این عدم تناسب ها سن عروس و داماد است.
نکته بعد فرزندانی است که در نتیجه این رسم بدنیا می ایند. فرزندانی که به زعم نویسنده و راوی "هیچ کس منتظرش نبود". بچه ناخواسته می تواند با احساسات منفی پدر و مادر روبرو شود و نتیجه و آینده چنین بچه ای هم کاملاً مشخص است.
و بدتر این که عروس خون بس گاه عروس اول و تنها عروس نیست. به همین سبب چه بسا با دشمنی و نفرت و حسادت هم روبرو شود و در نتیجه این زندگی اوست که به فنا می رود.
و نکته دیگری که نویسنده در انتهای داستان خواسته بدان اشاره کند می تواند دوسویه باشد. اول این که گاه دخترها و زنها به خاطر گناه کسی که رابطه دوری یا آنها دارد باید تقاص پس بدهند (در این جا پسرعمه و نه برادر یا پدر حتی) و دوم این که این تقاص زنانه در پی اشتباهی مردانه است.
اگر بخواهیم به سبب قالب داستان کوچک حتی در حد حذف یک حرف عمل نماییم باید "من" اول داستان را برداریم. خیلی از ضمائیر را می شود حذف کرد. این تنها نکته ای است که باید بدان توجه داشته باشید.