اجل
نویسنده : زینب گلستانی
امتیاز اعضاء : 50
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.
با یک فنجان چای نمکگیرش کرد، وقتی حبه قند در گلویش گیر افتاد.
نقد داستان : در این نوشته کوتاه عناصر داستان ساز به نظر وجود دارند. شخصیت و موقعیت و کنش و واکنش و نیز حادثه حتی.
نمکگیرکردن با طعم مخالف یعنی شیرینی هم کار جالبی است چون چای معمولا با قند شیرین می شود و البته قند از قبل در گلوی طرف مقابل گیر کرده است.
این تلاقی نمکگیرکردن و چای تلخ و قندشیرین کار جالبی شده. البته به سمت کاریکلماتور هم پیش نرفته اید چون هیچ بازی با کلمات و دوپهلویی در کلمات را شاهد نیستیم.
اگر نام داستان را درنظر نگیریم و حوادث را بین دو شخضیت انسانی بپنداریم آن وقت مهم نیست که شخصیت ها چه کسانی هستند و حتی جنسیت شان هم چیست. داستان کوچک یعنی تمرکز فراوان به طوری که فقط گاه یک نکته در دید است و اینجا همین نکته نمک گیر شدن مورد نظر بوده و دلیل آن.
می توانستید در صورت علاقه داستان را ادامه دهید و با فعل "در گلو گیرکردن" هم نوعی ارتباط عاطفی را در ادامه داستان تداعی کنید و این گونه علت و معلول های زیادی پیدا می شد و داستان جلوتر هم می رفت. بعد از نمک گیر شدن فرد، آورنده چای می توانست خودش حالا در گلوی طرف مقابل گیرکند. زیبایی و شاید طنز این کار آن وقت این می شد که خود فرد آورنده چای نیز مانند قند در گلوگیر می کرد و شاید از چاله به چاه افتادن می شد.
البته در متن شما شیوه نمکگیر کردن تقریبا نامشخص است چون اگر چای را برای کمک به رفع مشکل قند آورده باشد آن وقت سئوال پیش می آید که چرا طرف قند مصرف کرده بوده و اگر قند را برای خوردن چای در دهان گذاشته بوده پس چای آوردن قبل از آن اتفاق افتاده و حالا چگونه بعد از گیرکردن قند در گلو توانسته او را نمک گیر بکند؟
اما عنوان داستان شما "اجل" است و اگر داستان را تعامل بین مرگ و شخصیت بدانیم یعنی عامل همه این ها مرگ بوده است. مرگ عاملی بوده تا فرد از قند استفاده نماید و بدین ترتیب خود را مهمان و بنده اجل نماید. با قندی که مرگ به شخصیت داده او را به طرف خود کشیده است و فرد هم با خوردن قند خودش را تسلیم و برده مرگ نموده است. در اینجا نمک گیر شدن یعنی به ازای چیزی که دریافت شده ، فرد هم خود مدیون دهنده دانسته و ناگزیر به اطاعت از وی درآمده. بدین ترتیب زیبایی متن همان تضاد بین شیرینی و شوری و البته تلخی مرگ خواهد بود. داستان تبدیل می شود به جنگ مزه ها.
نوع افعال و جملات بر وجود شخصیت در داستان دلالت دارند و این نقطه قوت خوبی برای آن است. جملات حالت کلی گویی ندارند. داستان یعنی خارج شدن از گزارش و کلی گویی و این امتیازی برای نوشته شماست.
: با سلام بسیار زیبا ساده روان
: باسلام
بسیار مختصر وجذاب و همراه باطنز
ارسال