گوی
نویسنده : الهه ایزدی
امتیاز اعضاء : 9
امتیاز منتقدین : 10
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.
پنگوئن بیحرکت نشسته و به روبهرو خیره شده بود. نگرانش شدم. تکانش که دادم، برف بارید.
نقد داستان : نوشته های شما بسیار بر نام داستان متکی هستند. بدون نام داستان نقدها کاملاً متفاوت خواهند بود.
نقد بدون نام داستان: منطق ارتباط تصویری بین دو صحنه مهم است. جمله آخر را نمی شود به مساله پنگوئن ربط داد. باریدن برف و تکان دادن پنگوئنی که البته به نظر بیشتر سیاه است تا سفید خیلی همخوانی ندارند. لااقل من نمی توانم این منطق را پیدا کنم. اگر منطق ذهنی دارید باید توجه کنید که داستان بر اساس نشانه های متنی شکل نمی گیرد و نه منطق ذهنی. منطق ذهنی را از متن دور کنید و نشانه های متنی را فقط مورد توجه داشته باشید.
این پنگوئن و تکان دادن او و برف چطور به منطق می رسند باید در نوشته مشخص شود. آیا پنگوئن یک سازه برفی بوده؟ که وقتی تکان داده شده فروریخته و انگار برف باریده؟
برای چنین برداشتی که سیاهی پنگوئن با برف خیلی فاصله دارد و در ثانی پنگوئن باید خیلی بزرگ باشد که احساس فروریختن و تخریب ندهد بلکه باریدن برف را تداعی کند به خصوص که حالت نشسته داشته گویا. در حالت بزرگ بودن که دیگر مشخص است پنگوئن طبیعی نیست و راوی نمی تواند تصور تکان خوردن هم از او داشته باشد.
نکته دیگر موجز نمودن متن است. تا می توانید از کلمات و به خصوص افعالی که میتوانند اضافی باشند دوری نمایید. تکه اول را می شد این گونه نوشت: "پنگوئن بیحرکت به روبهرو خیره شده بود". در این جمله "نشسته" حذف شده چرا که نیازی بدان حس نمی شد. بماند که پنگوئن ها حالت نشسته گویا ندارند
"نگرانش شدم" هم باز به نظر اضافی است. نبود آن مشکلی را ایجاد نمی کند. بلکه قضیه را طبیعیتر هم بنماید.
اما نقد با نام داستان: این که بدانیم راوی دارد به یک گوی نگاه می کند متوجه می شویم منظور گوی هایی هستند که برفی بوده و با تکان دادن شان برف انگار می بارد. چنین گوی هایی با یک کلبه یا یک درخت و در اینجا به نظر با یک پنگوئن همراه هستند. نگران شدن روی پس از نگاه کردن به پنگوئن از این نظر بوده که شاید گوی خراب شده باشد و برف دیگر نریزد و وقتی گوی را تکان می دهد برف شروع به ریختن می کند.
بنابراین نام داستان اصل داستان را به ما نشان می دهد و بدون آن داتسان مسیری کاملا متفاوت را طی می کند. این وابستگی البته اصلا نقطه ضعف نیست و خود نوعی تکنیک و شیوه عمل است.
برداشت دوم بسیار خوب شده و داستان خوبی را هم شکل داده.
: بله، داستانک رو با تکیه بر عنوانش نوشتم که منظورم رو روشن کنه. سپاس از نقد آموزنده شما.
ارسال