نقد داستان : حرکت خوبی به سمت داستان داشته اید. از همان ابتدا ما به گره ای می رسیم که داستان ساز است و بعد کمی جزئی تر به یک نکته کاملاً داستانی ترمی رسیم که ناتمام گذاردن جملات است است و این چیزی است که شخصیت اصلی را به شدت آزار داده. منظور از نکته داستانی اما چیست؟ نکته داستانی متفاوت از تمام گره ها و مشکلاتی است که بین افراد به وجود می آیند. برخی از مشکلات بسیار کلیشه ای هستند و آنقدر از آ«ها صحبت شده که وقتی در نوشته ای قرار می گیرند هیچ حس و اندیشه ای را ایجاد نمی کنند. یا همان گونه که گفته شد بسیار کلیشه ای و تکراری شده اند و از دهان و ذهن افتاده اند و یا بسیار پیش پا افتاده هستند و جذابیت ندارند. نکته داستانی نوعی جذابیت تازگی به خصوص دارد و به خاطر همین جذابیت است که قابلیت داستان شدن را دارد. کسی که جملات را نیمه کاره بیان می کند یعنی خصیصه ای دارد که می تواند برای مخاطب جذاب باشد و مخاطب کنجکاو می شود ببیند این نیمه سخن گفتن چه کاری قرار است دست او بدهد یا چه ماجرایی خلق می کند. اصولا خصیصه های جدید خبر از اتفاقات جدید و تجربه نشده هم می دهند.
همه چیز داستان خوب جلو می رود به جز مردد شدن راوی. بهتر بود طرف مقابل مردد می شد چون اوست که در نتیجه مردد شدن دارد جمله ای را بر زبان می آورد. البته راوی می خواسته بگوید مردد شده و جمله ناتمام طرف مقابل باعث شده باز یاد عدمتفاهم بیافتد و تردید را کنار بگذارد اما برای رساندن این بهتر بود یک جمله یا عبارت اضافه می کردید. مثلا: "تردیدم را که دید گفت..." خلائی میان "مردد شدم" و "گفت..." وجود دارد. گویی که کنش و واکنش تناسب موضعی ندارند. اما بقیه ماجرا خیلی خوب شده. این ویژگی نیمه حرف زدن ایده جالبی است.