مرده شور اولی : نگاش کن! چه خانم خوشگلیه. ... حیف،حیف... تف به این روزگار. مرده شور اون شوهر عنترتو ببرم خانمم. حیف تو نبود زن این بوزینه شدی؟ مردک، اگه غیرت داشت... اصلا چرا زن قرتی گرفت که آخرش سر زنشو ببُره، بعدشم عین علم یزید راست راست بگرده!
مرده شور دومی : لابد کرم از خود زنه بوده. زن خوشگل همیشه واسه شوهر دردسره. عین ماهی از تو دست لیز می خوره، آخرشم گیر می کنه به قلاب یکی دیگه
رییس مرده شورخانه: هوی!!! چه خبر اون تو؟ حموم زنونه راه انداختید! زودتر شوکولات پیچش کنید تا بره. چندتا میت دیگه رو زمینه
نقد داستان : متن به نظر ناقص است. به داستان نرسیده ایم. هیچ گره خاصی داستان ندارد. فقط خواسته تا اظهار نظری داشته باشد در مورد زنان زیباروی. این اظهار نظر هم در قالب گفتار و کلام عرضه شده تا نشان داده شود یعنی مضمون به طور مستقیم بیان شده در حالی که باید در قالب کنش ها و در مسیر داستان نشان داده می شد. تفاوت بین نشان دادن و گفتن را فراموش نکنید. داستان بیشتر می آید تا نشان بدهد و نه این که بگوید.
جز یک دیالوگ معمولی بین دو نفر چیز دیگری نداریم.
شاید جمله انتهایی در نظر داشته بگوید هر چقدر هم کسی خوشگل باشد باز در انتها سر از مرده شور خانه درخواهد آورد و به قول نویسنده شکلات پیچ خواهد شد. اما مقدمات چیده شده چنین چیزی را نمی رسانند. مسیر دیالوگ آن دو نفر به این سمت نیست. نمی شود این جملات آخر را نتیجه آن دیالوگ دانست.
کمی هدفمندتر باید جلو بروید. لازم است متن حجم بیشتری پیدا کند.