سی سالگی من...
نویسنده : سیما رزمجو
امتیاز اعضاء : 13
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.
مثل هَمیم، او در هشتااااد سالگی پیر شده است،من در سی سالگی....
نقد داستان : این متن داستان نیست. بیشتر نوعی جمله ادبی است. توصیف موقعیت و وضعیت را داریم بدون این که وارد یک ماجرای علت و معلولی بشویم و پیرنگی داشته باشیم و کنشی. زیبایی این جمله در معنای ضمنی آن است که فارغ از جهان داستانی است. بیشتر در یک جهان شعرگونه معنا دارد.
سبک نوشتن کلمه هشتاد با چند الف تکراری را نمی دانم تکنیک شما بوده یا غلط نگارشی. این تکرار از یک سو با سیاستهای عدم تکرار داستان کوچک در تضاد است و از یک سو اگر برای نشان دادن گذران سال بوده میتواند زیبا باشد. گرچه سئوال می شود که چرا برای عدد سی این کار انجام نشده؟
به نظر می اید اگر زمان متن را به گذشته ساده می نوشتید ساده تر و زیباتر می شد البته این یک امر سلیقه ای شاید به نظر بیاید اما بهرحال بد نیست که مقایسه و مطابقتی داشته باشید:
"مثل هَمیم، او در هشتااااد سالگی پیر شد، من در سی سالگی...."
معمولا در قطعات ادبی و جملاتی از این دست اگر فعل کوتاه تر باشد زیباتر می شود چرا که بخشی از زیبایی متن بر سلاست و روانی خوانش استوار است و این روانی گاه در کوتاهی فعل بدست می آید.
در مجموع به لحاظ نبود یک پیرنگ مشخص و کنش و واکنش داستانی، این نوشته به داستان نرسیده. صرف وجود شخصیت در یک متن، داستان ساخته نمی شود. در سی سالگی پیرشدن معنا و محتوا دارد اما داستان ندارد.
: سلام..بیشترشبیه جمله ادبی شده
ارسال