نقد داستان : این داستانی است که می خواهد وضعیت یک مادر آلزایمری و دخترش را نشان بدهد. دختر تلاش می کند تا به او بگوید که هر دو چه نسبتی با هم دارند اما مادر کماکان حتی در این فاصله اندک که جواب را دارد هم ، رابطه و نسبت خودش را با دختر فراموش می کند. نمی دانم آیا یک آلزایمری در چنین فاصله زمانی هم چیزهایی را فراموش می کند یا نه لذا در این خصوص قضاوت نمی کنم اما فارغ از این مساله برای زیبایی فرم می شد قبل از جمله "بگو من کی ام؟" از سه نقطه اتسفاده کرد تا مکث لازم و فاصله زمانی رسانده شود. فاصله ای که شاید در حد همان یک مکث و سه ثانیه باشد.
نکته دیگر این که مادر متوجه سئوال دختر شده که می گوید "مادرمی". همین فهم سئوال کمی با فراموشی سریع مادر در تضاد قرار می گیرد. کاش به جای پاسخ صریح و سرراست "مادرمی" از کلمه و یا حتی جمله دیگری استفاده میکرد. مثلا صدا می زد: "مامان مریم تویی!؟". این طوری هم به سئوال پاسخ مستقیم نداده بود تا هشیاریاش رسانده شود و هم پاسخ مورد نظر شما را داده بود که درآ« نسبت ها و روابط را قاطی کرده باشد. البته این جمله پیشنهادی و برای رساندن نکته بود و شما هر جمله ای مایل بودید می توانید قرار بدهید.
در کل متن خوبی است. هم موقعیت خوب جاافتاده و هم شخصیت ها به اندازه کافی شناسانده شده اند.