پیرزن دیابتی
نویسنده : فرشته مهدوي
امتیاز اعضاء : 14
امتیاز منتقدین : 5
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.
پسر گفت این هفته هم نمی رسد بیاید. گفت کلی کار روی سرش ریخته و وقت سرخاراندن ندارد ولی هر طور شده داروها و انسولین را امروز با پیک می فرستد.
پیرزن تلفن راقطع کرد و همزمان آخرین دانه ی نان خامه ای را از جعبه برداشت و در دهان گذاشت. آنطرف خط پسر هنوز داشت حرف می زد...
نقد داستان : احسان عباسلو : دو تکه دارد این داستان و دو شخصیت. ابتدا پسری را داریم که تابع شرایط امروز به قولی وقت سر خارااندن ندارد به طوری که حتی نمی تواند داروهای مادر را به او برساند و کار در درجه اول و اولویت اصلی زندگی او شده. بیماری مادر و بدی وضع جسمی او گویا برای پسر آ« چنان که باید مجاب کننده نیست تا سری به او بزند. اما در طرف دیگر داستان پیرزنی را داریم که با توجه به استفاده از انسولین مشخص می شود بیماری دارد و قندش بالاست و احتمالا نباید قند زیادی مصرف نماید. اما وقتی می بیند پسرش حاضر نیست حتی برای او کاری بکند بی توجه به حرف های پسر به خوردن نان خامه ای که قند بسیار بالایی طبیعتا دارد ادامه می دهد تا بدین ترتیب بلکه شاید زودتر از این نوع زندگی خلاص شود. چند نکته در مورد این داستان اما وجود دارد: شیرینی از کجا آمده؟ اگر قبلا خریداری شده پس خوردن آن ربطی به حرف های پسر ندارد. پیرزن از قبل مشغول خوردن بوده. دوم این که جمله آخر یعنی "آ«طرف خط پسر...." بهتر بود در یک سطر جدا نوشته می شد چرا که استمرار کنش پیرزن نیست. ما از پسر شخصیت منفی نمی گیریم. او هم شاید بی تقصیر است چرا که "کلی کار روی سرش ریخته". این ریخته بودن یعنی فاعل مشخص نیست و پسر نیز خود محکوم به شرایط شده. دیگر این که استفاده از "پیرزن" برای تحریک حس مخاطب خوب است. انسان ها هر چه پیرتر یا هر چه خردسال تر هستند برای مخاطب درگیری احساسی بیشتری می توانند ایجاد کنند. استفاده از سه نقطه در پایان داستان با توجه به ادامه حرف های پسر خیلی کار خوب و درستی به نظر می رسد.
احسان عباسلو : دو تکه دارد این داستان و دو شخصیت. ابتدا پسری را داریم که تابع شرایط امروز به قولی وقت سر خارااندن ندارد به طوری که حتی نمی تواند داروهای مادر را به او برساند و کار در درجه اول و اولویت اصلی زندگی او شده. بیماری مادر و بدی وضع جسمی او گویا برای پسر آ« چنان که باید مجاب کننده نیست تا سری به او بزند.
اما در طرف دیگر داستان پیرزنی را داریم که با توجه به استفاده از انسولین مشخص می شود بیماری دارد و قندش بالاست و احتمالا نباید قند زیادی مصرف نماید. اما وقتی می بیند پسرش حاضر نیست حتی برای او کاری بکند بی توجه به حرف های پسر به خوردن نان خامه ای که قند بسیار بالایی طبیعتا دارد ادامه می دهد تا بدین ترتیب بلکه شاید زودتر از این نوع زندگی خلاص شود.
چند نکته در مورد این داستان اما وجود دارد:
شیرینی از کجا آمده؟ اگر قبلا خریداری شده پس خوردن آن ربطی به حرف های پسر ندارد. پیرزن از قبل مشغول خوردن بوده.
دوم این که جمله آخر یعنی "آ«طرف خط پسر...." بهتر بود در یک سطر جدا نوشته می شد چرا که استمرار کنش پیرزن نیست.
ما از پسر شخصیت منفی نمی گیریم. او هم شاید بی تقصیر است چرا که "کلی کار روی سرش ریخته". این ریخته بودن یعنی فاعل مشخص نیست و پسر نیز خود محکوم به شرایط شده.
دیگر این که استفاده از "پیرزن" برای تحریک حس مخاطب خوب است. انسان ها هر چه پیرتر یا هر چه خردسال تر هستند برای مخاطب درگیری احساسی بیشتری می توانند ایجاد کنند.
استفاده از سه نقطه در پایان داستان با توجه به ادامه حرف های پسر خیلی کار خوب و درستی به نظر می رسد.
ارسال