رها

برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

احسان عباسلو : داستان نقدی است بر ازدواج های اجباری. کسی که در 35 سالگی نوه داشته باشد یعنی نه تنها خود که بلکه فرزندش هم خیلی زود ازدواج کرده اند. البته داستان هم بر جریان و روال این نوع ازدواج تاکید کرده و هم بر یک مورد خاص، یعنی هم شخصیت مورد نظر نویسنده یک نفر بوده و مخاطب در مورد او داستانی خوانده و هم با آوردن فرزند و نوه این شخصیت در داستان به روند و سنت چنین ازدواجی اشاه نموده که این را می شود از نقاط قوت این داستان دانست. کلمه "اندرونی" زمان داستان را به گذشته دور برمی گرداند. چنین لفظی برای زبان و زمان دوره قاجار و دوران خان و خان بازی کاربرد دارد. این نوع اشاره به زمان نیز کار قشنگی می تواند باشد. هر مفهومی که غیرمستقیم و در عین حال زیبا و متناسب در داستان بیاید قابل تحسین است. در انتها ما نام "رها" را داریم که باز هم استفاده بسیار فنی از آن شده. معمولاً نسل ها از حیث رسوم و سنت دستخوش تغییر و تحول می شوند. نسل شخصیت اول این داستان مربوط به دوره قاجار می شده و احتمالا فرزند او را می شود در قابل استعاره به دوره پهلوی نسبت داد و نوه او که نسل سوم است به دوران معاصر نسبت پیدا کرده و شاید تابع اسم خودش به "رها"یی نیز رسیده باشد. داستان در قالب 14 کلمه حرف های زیادی برای گفتن داشته و این یعنی می شود از قالب داستان کوچک برای حرف های بزرگ استفاده کرد اگر نویسنده قلم خوبی داشته باشد. ویژگی بارز دیگر این داستان نداشتن اطاله و اضافه است. در عین حال چیزی هم کم ندارد. ما هر اطلاعات لازمی را کهباید داشته باشیم داریم و قرار هم نیست بیشتر از این اطلاعات چیزی بدانیم.

نظر شما ارسال