(شاخ طلا) رحمت با گاومیش گرم تعریف و درددل بود:شاخ طلای عزیزم،رفیق خودت میدانی که جانم برات درمی ره. گردن گاومیش را گرفت وزیرگردن وکله اش را دست کشید و حسابی شست.گاو با تنگ خلقی سری چرخاندو بابی حالی یک لحظه به چشمان رحمت خیره شد. ازدرد کله اش رابه آب کوبید.گلوله های آب به هوا پریدواشک در کاسه چشم رحمت جمع شد:چه شد؟تو خوب می شی؟هرکی گفته تو مردنی هستی غلط کرده،بی خود گفته. اصلا همه شان زر می زنن.اون دام پزشکه هم اشتباه کرده،چه حرفا،تب برفی، با صدای بلند فریادزد:شایدم شوخی می کنن.شایدم مرض دارن،می خوان اذیتم کنن.برای راندن این فکرهای مزاحم، غمزده گفت: خب اسهال خونی وکم اشتهایی که چیزی نیست،تو قوی هستی،خوب می شی.با دست لرزانش پشتش را ماساژ داد:تو باید خوب بشی؟.مگرمن به جز تودارایی دیگه ای دارم؟بهت قول می دم تو زنده می مونی..گاومیش به زور می خواست سرش را روی تن سنگین وخسته اش نگه دارد،اما سرش یک طرف شد.انگار می خواست درد رااز خود بتاراند.نگاهیش پی رحمت می گشت. بغض سینه رحمت در گلو شکست وهق،هی زد.به نظرش آمد همه جا تاریک وسینه آسمان سیاه شده.صدای نعره پدرش ازآن سوی تالاپ در گوش رحمت زنگ زد:آی رحمت،الاغ، ای شیت بازیا چیه درآوردی؟وداع ت تمام نشد؟بی چاره،او حیوانه ول کن بیا بیرون، مریضی ش واگیر داره،نمی خوای باورکنی؟می خوای با هم بمیرین؟... پیرمردخسته وناامیدسیگارچندم را سر چوب زد با کبریت گیراندوآهسته به خودش گفت: می دانم رحمت بدون گاوش،زنده نمی مونه........ ( شعله جهانگیری)
نقد داستان : لحن نوشته یکدست نیست. میدانی و در می ره دو لحن متفاوت هستند. اولی رسمی و دومی خودمانی است. اگر قرار است دیالوگ لحن غیررسمی داشته باشد یکدست آن را غیررسمی کنید. نموه دیگری که بسیار در چشم است این دو هستند: " چه شد؟" و "تو خوب می شی". چقدر در لحن متفاوت هستند.
عبارت "تنگ خلقی" عبارت زیبا و جالبی شده در اینجا. کل جمله زیبا و داستانی است از لحاظ زبان و لحن : " با تنگ خلقی سی چرخاند..."
برای زیبایی فرمی و جلوگیری از خستگی چشمی مخاطب و خواننده، خوب است در جاهای لازم متن را بشکنید و از سرسطر آغاز کنید. این طوری دیالوگها هم با توصیفات اشتباه نمی شوند.
داستان در پایان بندی هنوز به نقطه آخر نرسیده. باید ادامه بدهید. پایان بندی خواننده را مجاب نمی کند. بالاخره سرگذشت گاو چه خواهد شد؟ اصل داستان بر سرنوشت گاو و رحمت استقرار یافته اما در انتها مشخص نمی شود که این دو به کجا تمام خواهند کرد. آیا بالاخره گاو می میرد یا نه؟ نشانه ای برای حدس نداریم. حرف های پدر رحمت نشانه ای برای درستی مرگ گاو نیست چرا که رحمت با حرف هایش دارد تلقین می کند که گاو زنده می ماند.
کلمه "تالاپ" غلط و "تالاب" درست است البته به احتمال فراوان ایراد تایپی بوده اما چون حجم این نوع داستان ها کوچک است باید در جهت ویرایش دقت زیادی بکنید به خصوص در مورد کلماتی که در چشم هستند.
شیت بازی لفظی انگلیسی فارسی باید باشد. با توجه به مراودات جنوبی ها با انگلیسی ها این را می پذیریم اما خواننده ای که به فضای زندگی جنوبی آشنا نباشد این را نقطه ضعف می داند.
داستان را خوب جلو رفته اید. روی پایان بندی آ« دوباره کار کنید و اگر لازم است آن را ادامه بدهید.