علت و معلول
نویسنده : امیر صمدی
امتیاز اعضاء : 23
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.
دست و پایش را گرفتند و از جوب لجن گرفته بیرون آوردند. معلول را روی چرخ دستی اش نشاندند، اما یکباره برخاست و چند قدم برداشت. گلو صاف کرد و خود را شهردار معرفی کرد. گفت: خوشبختانه مردم هنوز هم به معلولین کمک می کنند؛ پس نیازی نمی بینم که بودجه شهر را بیهوده برای ساختن پل ها هدر بدهم.
احسان عباسلو : داستان جالبی است. طنز خوبی هم دارد. فقط باید کلمه معلول را در اول داستان ذکر می کردید چون هم در توصیف شخصیت اهمیت خاصی دارد به طوری که نمی شود در گفتن آ« تاخیر کرد و هم وقتی در جمله دوم می گویید خواننده تصور می کند ناگهان به ذهن تان رسیده این کار را بکنید و اجبار متن بوده تا منطق داستان. با جابجایی این کلمه و بردن آن در جمله اول، داستان خوبی خواهید داشت.
ارسال