تقدیم با عشق
نویسنده : مولود توکلی
امتیاز اعضاء : 7
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.
زنش که مرد، رژلبهای پلمپ شده جلوی آینه را دور نیانداخت؛ کاغذ کادویی خرید و به صدای کشدار پشت تلفن گوش کرد.
نقد داستان : چهار تکه دارد این متن که سه تکه آن مشخص اما تکه چهارم و نهایی گنگ مانده.
تکه های اول و دوم شامل مرگ زن و دورنریختن رژهای پلمب شده است و تکه سوم خریدن کاغذ کادو است. تا اینجا همه چیز به نظر مشخص است. اما جمله چهارم که به صدای کشدار پشت تلفن گوش می دهد ضرورتا به این معنا نیست که با کسی ارتباط دارد. البته منظور متن به نظر این است که زنی در آن سوی خط با مرد حرف می زند و مرد این ها را می خواهد به او هدیه بدهد. اما هر خواننده ای شاید نگیرد که صدای کشدار یعنی یک زن.
ضمن این که شما از فعل "گوش کردن" استفاده کرده اید که دلالتی احساسی ندارد. نکته دیگر این که با حرف "و" دو جمله انتهایی را به هم متصل کرده اید در حالی که هیچ سنخیت معنایی میان این دو کنش وجود ندارد. به نظر تمام مشکل متن در جمله آخر است که باید به گونه دیگری نوشته شود.
احسان عباسلو : چهار تکه دارد این متن که سه تکه آن مشخص اما تکه چهارم و نهایی گنگ مانده.
تکه های اول و دوم شامل مرگ زن و دورنریختن رژهای پلمب شده است و تکه سوم خریدن کاغذ کادو است. تا اینجا همه چیز به نظر مشخص است. اما جمله چهارم که به صدای کشدار پشت تلفن گوش می دهد ضرورتا به این معنا نیست که با کسی ارتباط دارد. البته منظور متن به نظر این است که زنی در آن سوی خط با مرد حرف می زند و مرد این ها را می خواهد به او هدیه بدهد. اما هر خواننده ای شاید نگیرد که صدای کشدار یعنی یک زن.
ضمن این که شما از فعل "گوش کردن" استفاده کرده اید که دلالتی احساسی ندارد. نکته دیگر این که با حرف "و" دو جمله انتهایی را به هم متصل کرده اید در حالی که هیچ سنخیت معنایی میان این دو کنش وجود ندارد. به نظر تمام مشکل متن در جمله آخر است که باید به گونه دیگری نوشته شود.
: ممنونم استاد از نکات ارزشمندی که فرمودید. اصلاح میکنم. همیشه و فراوان از شما آموختیم. در پناه لطف خدا باشید.
ارسال