احداث کتابخانه


احداث کتابخانه
نویسنده : NM
امتیاز اعضاء : 4
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

چشمش به تابلوی درب ورودی کتابخانه افتاد.
با صدای بلندی گفت: «کتابخانه عمومی مرحوم علی بیگی».
به یاد برادرش اشک شوق بر گونه‌هایش جاری شد.

نقد داستان : ما هم موقعیت داریم و هم شخصیت و هم کنش و معمولا این سه در کنار هم اگر خوب به کار گرفته شوند یک داستان کامل را شکل می دهند.
در اینجا این سه به طور هدفمند و معناداری با یکدیگر رابطه برقرار کرده و به ظاهر داستانی را خلق کرده اند. برادری که به یاد برادر دیگر اشک می ریزد و طبیعتا برادر دیگر بایست که مرده باشد به خصوص که در تابلوی کتابخانه که به نام اوست از کلمه "مرحوم" نیز استفاده شده است.
یک نکته را فراموش نکنید. ماجرای یک داستان باید جذابیت زیادی هم داشته باشد. تنها به داستان رسیدن کافی نیست. باید دید حتی اگر مخاطب این نوشته را داستان بگیرد چقدر از آن لذت خواهد برد. این نوشته بیشتر احساس دارد تا جذابیت کنشی. همین شاید جذابیت نوشته را کم کند به خصوص که احساس دلتنگی و اندوه برادر به مخاطب منتقل نمی شود چون نوشته بسیار کوتاه تر از آن است که چنین رابطه ای را برای انتقال احساس ایجاد نماید.

نظرات

ارسال
تازه ها
زهره باغستانی

عیدی

زهره باغستانی

شماره۸۳۹

زهره باغستانی

سرخ

سیده هانیه هاشمی

انتظار

شهناز گرجی زاده

پاسدار

لیلا طاهری نژاد

زنجیر نادانی

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

آستین های خالی

ایمان نصیری

مصنوعی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی