پسرک با صدای جر وبحث همیشگی پدر ومادرش به خاطر بی پولی، از خواب پرید ،گوشه آستینش را به دهان گرفت ونشست،باز هم در محکم بهم کوبیده شد، به گمانش پدر بیرون رفت ،اما این بار مادر بزرگ کم شنوایش با یک دوچرخه کوچک وارد شد.
نظرات