زنگ تلفن


زنگ تلفن
نویسنده : مجتبی بنی‌اسدی
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

تلفن زنگ خورد. یک زنگ. دو زنگ. کسی جرأت نمی‌کرد به سمت تلفن برود. ده روز می‌شد که از بهنام خبری نداشتند. مادر چند قدم به سمت تلفن برداشت. دستانِ لرزانش، گوشی را لمس کرد. سی ثانیه بعد، وقتی گوشیِ تلفن از دستان مادر افتاد، همه به یاد گریه‌های هنگامِ خداحافظی بهنام افتادند. گریه‌هایی که فقط در همان بدرقه‌ی آخر اتفاق افتاده بود.

نظرات

ارسال
تازه ها
زهره باغستانی

عیدی

زهره باغستانی

شماره۸۳۹

زهره باغستانی

سرخ

سیده هانیه هاشمی

انتظار

شهناز گرجی زاده

پاسدار

لیلا طاهری نژاد

زنجیر نادانی

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

آستین های خالی

ایمان نصیری

مصنوعی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی