ننه‌ام همیشه می‌گفت مرده‌شور ببرتت!


ننه‌ام همیشه می‌گفت مرده‌شور ببرتت!
نویسنده : الهه سادات اکبرنیا
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

راستیتش قبلنا از مرده شورا خوف داشتم. البت شایدم بدم میومد؛ یعنی بفهمی نفهمی یه جورایی حس می‌کردم بو مُرده میدن. ولی وقتی ننه‌ام مُرد، دوست داشتم برم اون مرده شورشو بو بکشم، بلکم بو ننه رو بده؛ اما چی؟ حالا دلم می‌خواد برم خفه‌اش کنم؛ نگا چه طو عینه‌‌هو کتلت این ور اون ورَم می‌کنه ناکِس! اصنم انگار نه انگار جلو روش واستادم!

نظرات

ارسال
تازه ها
شعله جهانگیری

عروسک

الهه سادات اکبرنیا

وقتی سمانه مُچ فرید را گرفت!

سمیه شهبازی

بر حسب تصادف

الهه سادات اکبرنیا

تولد ناگهانی یک رویا

محمدرجاء صاحبدل

ریاضیات جنگ

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

مصنوعی

ایمان نصیری

آستین های خالی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی