تولد ناگهانی یک رویا


تولد ناگهانی یک رویا
نویسنده : الهه سادات اکبرنیا
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

«فردا از اینجا می‌روم» این را خودم به خودم گفتم. از آن موقع سه سال می‌گذرد. بعدها کمی اصلاحش کردم. «باید از این جا بروم». کمی طول کشید تا دوباره تغییرش دادم. «کاش از اینجا بروم». با پرستار که دعوا کردم نظرم عوض شد. «رفتن از اینجا رویایی بیش نیست». یک ماه پیش مردی با پای خودش آمد اینجا. مثل خودم هفتاد و پنج ساله است. راستش تازگی‌ها حرفم را به کل عوض کردم. «رویا، شاید اینجا ماندن شبیه یک رویاست».

نظرات

ارسال
تازه ها
شعله جهانگیری

عروسک

الهه سادات اکبرنیا

وقتی سمانه مُچ فرید را گرفت!

سمیه شهبازی

بر حسب تصادف

الهه سادات اکبرنیا

تولد ناگهانی یک رویا

محمدرجاء صاحبدل

ریاضیات جنگ

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

مصنوعی

ایمان نصیری

آستین های خالی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی