قرار عاشقی


قرار عاشقی
نویسنده : زهره باغستانی
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

☆قرار عاشقی☆
گفت:« من تند تر می رم، شما پشت سرم بیاین .»
تعجب کرده بودیم سابقه نداشت در رانندگی عجله کند
ماشینش از ما سبقت گرفت. مجید گفت: یعنی چه خبر شده؟
غروب نشده ، رسیدیم
جلوی مسجدی ایستاد. ماهم پشت سرش.
نماز را سریع خواندیم آمدیم بیرون. تند تند پوتین هامان را می بستیم که زود راه بیفتیم .
چند دقیقه گذشت با آرامش بیرون آمد و نشست لب سکو
یکی از بچه ها گفت:
_راه بیفتیم
گفت:
_ « کجا با این عجله ؟ می خواستیم به نماز جماعت برسیم که رسیدیم.»

نظرات

ارسال
تازه ها
نجمه جوادی

تولد

نجمه جوادی

بودن و نبودن

زهره باغستانی

امانت

زهره باغستانی

قرار عاشقی

زهره باغستانی

به نوبت

زهره باغستانی

خالی

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

آستین های خالی

ایمان نصیری

مصنوعی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی