خواست زیر اولین نیمکت پارک را جارو کند که از درد کمر راست کرد و آه کشید. گوشی در جیب لباسش لغزید. پیام جدید را باز کرد: "سلام بابا. دیشب با داداشی همه جای پارک رو تمیز کردیم. امروز زودتر بیا خونه. دکتر گفت باید استراحت کنی"
نظرات