خانهای برای دلتنگی
نویسنده : فاطمه فامیل تخمه چی
امتیاز اعضاء : 5
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.
دست تکان داد، برای تصویر خودش در آینه. با همان چشمان کم سو، تمام خاطراتش را سر کشید. مادر، افسانه، پدر!
خانه دیگر صفایی نداشت.
آرزوهایش را به دست باد سپرد، همسری را که نداشت در گوشه ذهنش قاب کرد.
خانه جدیدش اما سوت و کور نبود، خانهای به بزرگی دلتنگیهایِ غریبانه هزاران انیس مثل خودش!
نقد داستان : این یک قطعه ادبی است تا داستان. شبیه یک دلنوشته شده. یک شخصیت داریم که در یک فضای احساسی گرفتار شده. به سمت خاطرات و آرزوهای دست نیافته کشیده شده و در همان حد مانده. داستان به سمت کنش و حادثه که اصلاً نرفته و فقط بیان احساس یک شخصیت را شاهد هستیم.
جملات " تمام خاطراتش را سرکشید"، "آرزوهایش را به دست باد سپرد" و یا " خانهای به بزرگی دلتنگیهایِ غریبانه هزاران انیس مثل خودش" همه جملات و عباراتی شاعرانه هستند تا داستانی.
بین دلتنگی احساسی و درونی با گره و تضاد داستانی فاصله وجود دارد. دلتنگی و یا نرسیدن به چیزی ضرورتاً گره داستانی نیست مگر این که درگیری واقعی میان آن با شخصیت وجود داشته باشد.
این که چرا اعضای خانواده نیستند یا چرا همسر ندارد و یا در کل تنهایی اش میتوانست بهانه ای برای رسیدن به یک داستان باشد.
: ممنونم
ارسال