نقد داستان : این داستان خواننده را به یاد فیلم "نغمه" می اندازد با بازی حمیرا ریاضی و حسین یاری. جانبازان شیمیایی که به خاطر اذیت هایی که احساس می کنند برای خانواده خود دارند سعی می کنند علیرغم میل باطنی از آن ها دور و جدا شوند. سختی های زندگی جانبازان واقعاً برای هر کسی قابل درک نیست. در این جا هم چنین موقعیتی را به تماشا نشسته ایم. خواهان یعنی کسی که شکایت دارد و خوانده یعنی کسی که از او شکایت شده و این جا اولین نکته ای که جلب توجه می کند همین است که خواهان برعکس تصور یک مرد است. در دعواهای خانوادگی عموم موارد با شکایت زن همراه بوده.
داستان از جمله داستان های دو بخشی است. بخش اول موقعیت دعوای خانوادگی و دادگاه است و بخش دوم بخش گره گشا و حل کننده این راز که اصلاً قضیه چیست و چرا دادگاه. سطر آخر با استفاده از نمادهای جنگ معما را حل کرده. چفیه و سرفه و ویلچر از علت درخواست شکایت که نه بلکه میل به جدایی می گویند.
نام های شخصیت ها هم خیلی نمادین اتخاب شده: زینب صبوری و حسین مظلومی. اسامی دقیقا با برداشت از داستان هماهنگ هستند. گرچه شاید ابوالفضل حسینی بیشتر جور در می آمد.
داستان مینیاتوری از وضعیت رزمندگان در دوران پس از جنگ است. برخلاف تصور خیلی ها این تصویری احساسی نیست بلکه تصویری واقعی است و همین بر ارزش داستان افزوده.
نوشته خیلی ساده و معنادار از یک مساله اجتماعی گفته است. هم از وضعیت همسران و هم از وضعیت جانبازان. بغض زن هم نشان از عدم رضایت کار مرد دارد و همچنان ماندن اما وضعیت مرد از سختی شرایط زندگی می گوید. همه در پشت این تصویر در حال گذشت هستند. هر دو از لحظه های زیبای زندگی گذشته اند. احساس داستان در این گذشت نهفته است.