دونفر
نویسنده : مهدیه باقری
امتیاز اعضاء : 6
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.
درمردمک چشمانش دونفر ایستاده بودند...چشمانش را باز کرد کسی را ندید
نقد داستان : منظر انتقادی اول: نوشته در بخش اول خودش ابهام دارد و به همین دلیل نتوانسته کلیت موفقی را بسازد. پرواضح است شما ایده ذهنی داشته اید و برای خود مضمونی در نظر گرفته اید اما بخش اول به سبب شاعرانه شدن و نداشتن یک معنای صریح و مشخص نتوانسته به متن کمک بکند. این که دو نفر در مردمک چشمانش ایستاده بودند یعنی چه؟ البته می توان بر حسب شاعرانگی حدس هایی زد اما داستان کوچک صراحت می خواهد تا حدس هایی شاعرانه. جمله دوم خیلی داستانی و موفق است. نوعی شوک محسوب می شود چرا که نرم و انتظار را برهم زده.
منظر انتقادی دوم: دوستی داشتم که در زمان جنگ به واسطه جراحت جنگی مردمک چشمش از گردی خارج و ایستاده بود یعنی همین شکلی که شما گفته اید و دیگر نمی توانست ببیند. احتمالاً شما هم یک چنین ایده ای را به تصویر کشیده اید و برای این است که وقتی فرد چشم باز می کند کسی را نمی بیند چون مردمک چشمانش عادی نیستند و نابینا شده. پس رسیدن به ایده داستانی شما یک تجربه بیرونی می خواهد و کسی آن را می فهمد که تجربه ای مثل این داشته باشد. این البته ضرورتاً نقطه ضعفی برای نوشته محسوب نمی شود.
اما مشکل زاویه روایت. چه کسی دارد روایت می کند؟ اگر فرد بیرونی است از کجا می داند او هیچ کس را نمی بیند؟ و اگر خود فرد است از کجا مردمک های ایستاده را می بیند؟ مگر این که دانای کل باشد که تنها در این صورت روایت درست خواهد بود. اما باز هم یک ایراد وجود دارد. اگر او هنوز چشم باز نکرده بوده گفتن این که دو مردمک در چشمانش ایستاده بودند درست نیست و اگر قبلاً چشم باز کرده بوده پس جمله دوم ایراد دارد که تازه دارد می گوید "چشمانش را باز کرد".
نتیجه این که: بهتر است جمله چشمانش را باز کرد" اصلاح شود و به جای آن کلمه "اما" قرار بگیرد و فعل آخر هم عوض شود. " درمردمک چشمانش دونفر ایستاده بودند...اما کسی را نمی دید".
: ممنونم از این که این فضا روایجاد کردین برای ارسال داستانک هاوممنون از راهنمایی ها تون
ارسال