نقد داستان : ایده خوبی در پشت متن حس می شود. اما به نظر کمی اطاله دارد و حاشیه رفته. اگر به دلیلی بر راهیان نور تاکید دارید بگذراید بماند اما اگر ندارید می توانید آ« جمله اول را بردارید. داستان را از "می گویند..." آغاز کنید. یک خطای فنی داردی. بین دو جمله ی "آخر پسر من خطاط بود" و "شهدا زنده اند" دومی را جمله کلیدی گرفته اید در حالی که به نظر جمله اول می تواند شوک داستان باشد. این که شهدا زنده اند خیلی برای خواننده شوک نیست چون آن را قبلا شنیده و حتی باور هم دارد. چیزی که شوک می دهد خطاط بودن پسر یا همان احمد است که شاید حتی نویسنده همین تابلو هم باشد.
"میگویند احمدِ من رویِ همین خاک شهید شده. عملیات کربلای هشت. او را اینجا بیشتر حس میکنم تا توی شهر. هر پلاکاردی که اینجا میبینم، یاد احمد میافتم. مخصوصا این پلاکارد که : «شهدا زندهاند.». آخر پسر من خطاط بود. "
به حذفیات متن پیشنهادی من دقت کنید. حتی تک کلمه هایی که حذف کرده ام. گاهی یک کلمه هم خود یک کلمه است و باید حذف شود. همین یکی یکی می توان چندین کلمه حذف کرد و متن را کوچک تر نمود.
به نظر الان کلمات موثرتر و هدفمندتر شده اند. شوک متن هم خوب شده. موفق باشید.