بی تو
نویسنده : مولود توکلی
امتیاز اعضاء : 6
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.
بی تو
بالاخره آمده بود. میخواستم دوباره دستهایم را دور گردنش حلقه کنم؛ گونههایش را ببوسم و بگویم«وقتی نیستی کی به من بگه دخمل بابایی؟»
تابوت که باز شد انگشتانم روی شانه هایش لغزید. جایی برای حلقه کردن دستها نبود. کسی فریاد زد: یا رقیه.
نقد داستان :
داستانی در زمره داستان های دفاع از حرم یا دفاع مقدس حتی. خیلی خوب شروع کرده اید " بالاخره آمده بود". این بالاخره آمدن حکایت از دوری و نبود برای یک مدت طولانی دارد. طبیعتاً بر شوق آمدن هم می افزاید و به لحظه دیدار رنگ می بخشد.
در همان تکه اول، شخصیت سازی خوبی در اندازه لازم انجام شده. خواننده متوجه می شود دو شخصیت داستان دختر و پدر هستند. دختر و پدری که مدت هاست همدیگر را ندیده اند و از قضا رابطه بسیار صمیمی و مهربانانه ای هم با هم داشته اند. لزومی ندارد همه چیز این دو شخصیت گفته شوند. اندازه شخصیت پردازی در هر داستانی بایست به اندازه نیاز داستان باشد.
در تکه دوم شاهد آمدن هستیم اما آمدنی بسیار متفاوت از آنچه مورد انتظار بوده است. این برهم خوردن انتظار همان اصل داستان ساز در داستان های کوچک ( و البته عموم داستان هاست). آن چه آمده پدر نیست بلکه پیکر پدر است آن هم پیکری بی سر.
داستان از جمله همان داستان های دو تکه است. تکه اول انتظاری را می سازد و تکه دوم آن را برهم می زند تا ضربه ای بر خواننده وارد کند.
نوشته شما یک داستان کاملاً احساسی است که البته در ایجاد و انتقال آن خیلی هم خوب عمل کرده. برای ساخت این احساس انتخاب شخصیت ها و آن چه میان آن ها می گذرد بسیار مهم است که در این جا به نحو احسن بدان پرداخته شده. یه خصوص انتخاب شخصیت یک دختر کوچک. کلمات هم خیلی خوب درایجاد فضای لازم نقش بازی کرده اند. غیر مستقیم رساندن سرنداشتن پیکر پدر هم خیلی ماهرانه انجام شده. همین که مستقیم بدان اشاره نکرده اید خیلی خوب و داستانی است. این وضعیت زمان و مکان داستان را هم مشخص می کند.
تنها نکته مورد بحث داستان می تواند جمله آخرین آن باشد: "کسی فریاد زد: یا رقیه".
با توجه به مضمون اصلی داستان و تضاد دو تصویر تکه اول و دوم ، آیا این جمله اضافی و اطاله است؟ دو جواب می شود داشت: اول این که بله اضافی است. داستان کار خود را کرده و پیام خود را داده دیگر نیازی به حس بیشتر یا مضمون بیشتر نیست. ما قرار بوده آمدن بابا را ببینیم که آمده. آمدن بابا در تمرکز و کانون بوده و انعکاس تصویر اول در تصویر دوم به تناسب و اندازه همان آمدن باید باشد و نه چیز بیشتری.
: با سلام و احترام خدمت استاد گرانقدر
بینهایت از نقد دقیق شما سپاسگزارم. انرژی و انگیزهای که از بررسیهای موشکافانه شما میگیرم قطعا به قوت قلمم خواهد انجامید.
مولود توکلی
ارسال