دسته
نویسنده : سماته علیرضازاده
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.
دسته
علم بر دوش نه شب کوچه به کوچه گشتند. رزم نامه خواندند و یاریگر طلبیدند.
ظهر دهم آماده نبرد بودند.
نقد داستان : این توصیف و خبر است تا داستان. شخصیت مشخص ندارد و خواننده نمی داند با چه کسی باید پیوند بخورد یا همزادپنداری کند و به همذات پنداری برسد. اگر به اخبار روزنامه ها و رسانه ها دقت کنید همین شیوه روایت را دارند. مثلا عده ای در فلان کشور تظاهرات کردند و شهر را به آتش کشیدند. ببینید چقدر کلی گویی شده در این خبر. نوشته مشا هم دچار کلی گویی شده. باید نگاه جزئی تر داشته باشید. داستان هر چه کوتاه تر می شود دقیق تر و جزء نگرتر می شود. باید شخصیت یا شخصیت های مشخص داشته باشید. باید طوری روایت کنید که خواننده بتواند چیزی را در ذهن خودش به تصویر بکشد. تصویر فعلی خیلی کلی است و خواننده نمی داند این ها کی هستند و چه سنی دارند و چه جنسیتی حتی دارند.
بعد هم گره یعنی چالشی با یک طرف داشتن. داستنا به گره نرسیده. این عده به چالش نمی رسند. گره یک عنصر داستانی است که شخصیت با آن مواجه شده و تلاش می کند بر آن چیره شود. حالا این گره یا درونی است یا بیرونی. درونی مانند حر که با درون و وجدان خود مشکل پیدا کرد و متحول شده و بیرونی یعنی با یک دشمن یا یک عنصر بیرونی و چیره شدن بر او یا شکست خوردن از او. درگیری و گره داستان شما کجاست؟
ارسال