پیراهن سیاه
نویسنده : گیتی قاسم زاده
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.
پیراهن سیاهش را به تن کرد.این ده روز با این پیراهن می توانست چه خودی نشان بدهد!
یادش رفته بود یا نیاموخته بود که مسیر آن مرد بزرگ در زندگی بیرون شدن از خود بود!
نقد داستان : خط اول داستانی است اما خط ذوم به سمت شعار پیش رفته. نوعی بازی با کلمات هم انجام شده میان خود نشان دادن و از خود بیرون شدن. فرق میان گفتن و نشان دادن در داستان این جا مشخص می شود. باید به جای گفتن، نشان داد اشتباه شخصیت را باید در قالب کنش های او نشان داد. این کاری که شما کرده اید نوعی قضاوت شخصی تان به عنوان نویسنده است. شخصیت باید به واسطه کنش خود به گره برسد و در ادامه یا موفق شود و یا شکست بخورد و خواننده با مطالعه سرگذشت او به نتیجه اخلاقی لازم برسد. نباید خودتان با یک جمله از کنش شخصیت نتیجه گیری کنید. داستان را از خط اول ادامه دهید حال هر چقدر هم که خواست داستان طول بکشد اما نتیجه را بایست کنش او نشان دهد و نه برداشت شخصی شما. جمله اول جمله کامل و خوبی است در هر حال و برای شروع یک داستان مناسب می نماید.
: سلام استاد
ممنونم از راهنمایی تون. بسیار راهنمایی مفیدی بود. براساس نکته ای که فرمودید داستان رو دوباره نوشتم و با عنوان "ده روز" خدمتتون ارسال می کنم.
باز هم متشکرم از راهنمایی تون.
ارسال