نقد داستان : ما در این نوشته داستان داریم. داستان به واسطه حضور شخصیت و موقعیت و کنش شکل می گیرد. موقعیت این داستان حضور دو پسر در پای درخت و آرزوی سیب داشتن است. شخصیت ها هم که واضح است دو پسر هستند و کنش هم افتادن سیب و نصف کردن سیب با هم و رسیدن به آرزوست. اما با این حال چیزی در این داستان کم است که مخاطب را ارضاء نمی کند. عنصر هیجان و لذت را در داستان نادیده گرفته اید. داستان باید به هیجان احساسی و فکری برسد. این هیجان به مخاطب لذت خوانش می دهد. هیجان حاصل گره و تلاش شخصیت (ها) برای رفع گره و باز کردن آن است. تعلیق هم عنصری هیجان زاست. ما در این نوشته لذت هیجانی نداریم و اگر این لذت وجود نداشته باشد انگار داریم گزارش یک واقعه و اخباری را در روزنامه می خوانیم.
آن چه می توانست در نوشته شما به گره و حادثه برسد و ایجاد هیجان کند نحوه رسیدن این دو کودک به سیب بود. خیلی راحت با وزیدن طوفان و افتادن سیب، شما آرزوی آن ها را برآورده کرده اید در حالی که باید برای رسیدن به آن تلاش میکردند و گاه حتی شکست می خوردند. داستان، انعکاس شکست های آدمی در زندگی است و گاه راه رسیدن به موفقیت را نشان می دهد. شما همه چیز را راحت حل کرده اید. حتی افتادن سیب می توانست ابتدا دعوایی میان دو پسر برای تصاحب آن ایجاد کند و این گونه قصه و حادثه ای شکل می گرفت.
پس روی این عنصر کار کنید و داستان را بازنویسی کنید و دوباره بفرستید. بگذارید گام به گام آن رابهتر کنیم. موفق باشید.