حق مادری


حق مادری
نویسنده : مرجان رضائیان
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

مامان میگه: همین حوالی نزدیکای اذان ظهر بود که به دنیا اومدی و ته تغاری خونمون شدی.
پرسیدم کدوم بیمارستان؟
گفت: مصطفی خمینی.
میگم: اسمم، اونو کی انتخاب کرد؟شما یا بابا؟
میخنده، میگه:هیچ کدوم!
تعجبمُ که میبینه؛
میگه: خاله ت ، اون گفت اسمتو بذاریم مرجان.
یهو یه لبخند میاد کنج لبم و میگم: چه خوب که قبول کردید.
میگه: آخه خدا رو خوش نمی اومد دلش رو بشکنیم...
یک لحظه به خودم میگم:
حتما خاله مهربونی که این اسم زیبا رو از بین عروس سوره های قرآن انتخاب کرده و دامانش هیچ وقت با داشتن فرزندی سبز نشده،
حق مادری به گردنت داره،قدرشو بدون.

نقد داستان : داستان خوب شروع شده. زبان روان و خوشخوانی دارد. حتی کنش ها هم جذاب هستند وقتی به خنده و تعجب می رسند. اما مشکل آن نداشتن یک گره است. صرفاً به نتیجه اخلاقی متن توجه شده و یک نکته تعلیمی و اخلاقی مورد نظر بوده اما حس لذت و هیجان به خواننده نمی دهد. ما درگیر یک درس اخلاقی هستیم تا چالش داستانی. پایان بندی داستان هم کمکی به جذاب شدن موضوع نکرده و خیلی ساده داستان را تمام کرده.شاید اگر خاله هم حضور داشت و ما با استفاده از راوی دانای کل به دل او رجوع می کردیم و نداشتن بچه و حس نداشتن بچه را از درون خود او می شنیدیم خیلی قضیه فرق می کرد. پیشنهاد می کنم این کار را بکنید و آن چه که شخصیت از دل خودش می گوید را از دل خاله داشته باشیم. یک بار دیگر داستان را این طوری بازنویسی کنید و بفرستید همینجا. شکل فعلی گره ندارد و به داستان نمی رسد.
اما کماکان زبان خوب شما را نمی شود نادیده گرفت.

نظرات

ارسال
تازه ها
نجمه جوادی

تولد

نجمه جوادی

بودن و نبودن

زهره باغستانی

امانت

زهره باغستانی

قرار عاشقی

زهره باغستانی

به نوبت

زهره باغستانی

خالی

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

آستین های خالی

ایمان نصیری

مصنوعی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی