گفت:"غلط نکنم از وایتکس مرده!
در خیالم آوردم که با چه مشقتی دنبال ظرف وایتکس گشته و وقتی پیدایش کرده چطور آن را لاجرعه سرکشیده!
خنده ام گرفت! داستانم را برایش گفتم.
خندید:
" نه مطمئن باش خودکشی نکرده! چند روز پیش به خاطر کرونا زمین را با محلول غلیظ آب و وایتکس شستم. فکر کنم از همین مرده!
نگاهم را ناباورانه از آبدارچی گرفتم و روی مارمولک بیچاره ای پاشیدم که پهن زمین بود، بدون آن که دمش از بدنش جدا شده باشد"!
نقد داستان : داستان خوبی است گرچه از اواخر می شود پایان بندی را حدس زد و این از مشکلات تکنیک شوک است چرا که خواننده دیگر با این تکنیک آشنا شده و می فهمد باید انتظار چه چیزی را بکشد. اما از ابتدا بگوییم: عبارت "در خیال آوردم" اصلاض عبارت خوبی نیست. شاعرانه است. چرا نگفته اید "فکر کردم"؟ به همین سادگی. داستان کوچک بر اصل سادگی استوار است.
وقتی می گویید "خنده ام گرفت" داستن تا حدودی لو می رود چرا که مرگ و خودکشی چیز خنده آوری نیست. پس معلوم است که اتفاق افتاده باید متفاوت از یک خودکشی جدی باشد.
جمله پایانی که گفته اید"بدون آن که دمش از بدنش جدا شده باشد" چه کاربردی در داستان دارد؟ جدا شدن دم مارمولک می دانیم که به رویش دوباره آن ختم خواهد شد اما این جا اصلاً بحث چیز دیگری است. مرگ بر اثر وایتکس بوده پس ضربه ای نبوده که باعث مرگ شود و اصلاً ضربه به دم که باعث مرگ هم نخواهد شد. به نظر شما صرف قضیه مارمولک و نکته معروف دم او که دوباره رشد می کند این جمله را گفته اید در حالی که در داستان شما کاربردی ندارد و اضافی است؛ به خصوص که خودتان هم اشاره کرده اید "روی زمین پهن بود".
فعل "پاشیدن" برای نگاه هم از سادگی مینیمالیستی به دور است. "لاجرعه سرکشیدن" هم از نظر ادبیت متن کمی از سادگی دور شده و باید راحت تر بگوئید. گرچه مارمولک که سر نمی کشد و شما برای گول زدن مخاطب و به تعمد از این فعل استفاده کرده اید. سعی کنید خواننده را عمدی گول نزنید. گول زدن باید ساده و معمولی و طبیعی باشد. معمولاً استفاده از برخی افعال به تعمد برای گول زدن مخاطب رد شده است.