سلطان شوخی


سلطان شوخی
نویسنده : مجتبی بنی‌اسدی
امتیاز اعضاء : 11
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

بعد از آن روز دیگر او را خندان ندیدند. به او می‌گفتند: «سلطانِ شوخی.» اما خودش از همین می‌نالید که: «همین شوخی شوخی جدی شد.» دلیلش را همه می‌دانستند. شبِ قبل از عملیات به عباس گفته بود: «خوب چاق‌وچله شده‌ای. آماده‌ی قربانی کردن.» فردا صبح‌اش عباس قربانی شد.

نقد داستان : داستان با یک شروع ناگهانی به تعلیق رسیده و این برای داستان های کوچک شروع موثر و مفیدی است. خواننده می خواهد بداند چرا کسی که سلطان شوخی بوده دیگر شوخی نمی کند و قصیه "آن روز" چیست. فقط باید دقا داشت که آیا اینجا کلمه "قربانی" بار مثبت داشته باشد. گاهی قربانی شدن معنی مثبتی ندارد. مثلاً می گویند فلانی قربانی بی احتیاطی فلان شخص شد، یا می گویند فلانی را قربانی نفع خودش کرد. باید دقت کرد که این قربانی شدن معنی درست یعنی قربانی شدن در راه خدا را داشته باشد. پایان بندی داستان شما این معنا را می دهد که عباس را قربانی کرده اند و این از یک منظر زیبا نیست. شهید به اراده خود، خودش را قربانی می کند. در شوخی انجام شده او را به مانند گوسفندی دانسته اند که پروار شده و آمادده قربانی شدن. البته مشخص است که این یک شوخی بیشتر نیست اما پایان بندی داستان هم این شوخی را تغییر نداده. شاید اگر داشتیم که "فردا عباس در میدان مین خود را قربانی کرد" کمی قضیه فرق می کرد.مهم رسانده شدن مفهوم اراده و تصمیم در امر قربانی شدن است چیزی که در متن فعلی نیست. به نظر پایان های دیگری را هم امتحان کنید.

نظرات

ارسال
تازه ها
نجمه جوادی

تولد

نجمه جوادی

بودن و نبودن

زهره باغستانی

امانت

زهره باغستانی

قرار عاشقی

زهره باغستانی

به نوبت

زهره باغستانی

خالی

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

آستین های خالی

ایمان نصیری

مصنوعی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی