یک روز خاطره انگیز


یک روز خاطره انگیز
نویسنده : NM
امتیاز اعضاء : 48
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

در روزهای گرم تابستان همه اهل خانه در تکاپو و جنب و جوش تدارکات مجلس عقد داداشم بودند.یک صبح به همراه مامان و بابا سه تایی سوار ماشین شدیم . بابا رانندگی میکرد. به سمت خانه پسر خاله مامان حرکت کردیم.وقتی رسیدیم هر سه نفرمان از ماشین پیاده شدیم من زنگ درب خانه شان را زدم پس از سلام و احوالپرسی و ده دقیقه گپ و گفت، خداحافظی کردیم و به سمت ماشین آمدیم ، بابا درب سمت شاگرد را باز کرد و روی صندلی نشست. گارد همیشگی رو گرفت. آماده رفتن. من و مامان هاج و واج به بابا خیره. بابا چند ثانیه بعد که دید ماشین راه نمیفته، یه نگا کرد به راننده ای که نبود! _عه! خودم ... رانندگی! مگه خنده امان میداد. پسر خاله مامانم با تعجب و دهانی باز به سمت ماشین نگاه میکرد شایدم فکر کرده رانندمون نامرئیه.من و مامان خودمون رو کنترل کردیم وقتی سوار ماشین شدیم و راه افتادیم هر سه با هم زدیم زیر خنده و تا خانه بعدی یک ریز به کارهای بابا میخندیدیم.

نقد داستان : این که قالب شاد را برای داستان درنظر گرفته اید خیلی خوب است.
اما باید تصمیم بگیریم که آیا قصد ما گفتن یک لطیفه است یا داستان؟ اگر لطیفه است همین که نوشته اید کافی و حالب بوده و مشکلی ندارید. اما اگر داستان می خواهید بگوئید باید اضافات را دور بریزید. جزئیاتی که به درد داستان نمی خورند باید حذف شوند. برای مثال " هر سه نفرمان از ماشین پیاده شدیم " چه کاربردی در متن دارد. خوب وقتی رسیدید و زنگ زدید یعنی این وسط پیاده هم شده اید. کنش های غیرمرتبط را حذف کنید. خیلی از کنش های اشاره شده ی شما می توانند نباشند. در داستان کوچک فقط آن حدی که کاربرد دارد کافی است. برخی جملات را می توانید با هم ادغام کنید. این جملات برای نمونه "یک صبح به همراه مامان و بابا سه تایی سوار ماشین شدیم . بابا رانندگی میکرد. به سمت خانه پسر خاله مامان حرکت کردیم". می شود این جملات را این گونه هم نوشت : " یک صبح بابا من و مامان رو با ماشین به خانه پسرخاله مامان برد". جمله خیلی کوتاه تر و کوچک تر شده و همان اطلاعات مورد نظر شما را دارد. این که شما سه نفر بوده اید. این که کجا رفته اید. این که چه کسی شما را با چه وسیله ای برده و مشخص است بابا راننده بوده. داستان کوچک یعنی این گونه خلاصه و مفید گفتن. از لحاظ داستان کوچک حتی پایان هم اضافاتی دارد. داستان در جایی که گفته اید "مگه خنده امان میداد." تمام می شود. بقیه اضافه هستند. چون ادامه همان تکرار قبل است.

نظرات

ارسال
تازه ها
سیده هانیه هاشمی

انتظار

شهناز گرجی زاده

پاسدار

لیلا طاهری نژاد

زنجیر نادانی

لیلا طاهری نژاد

کادوی تولد

فرزانه فراهانی

اربا اربا

مونا سادات خضرائی

معجزه

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

آستین های خالی

ایمان نصیری

مصنوعی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی